دسته بندی ها
2
1
در ابتدای داستان امیل، پسرکی که تا اواسط داستان حتی نامش را نمیدانیم، ده ساله است. پسری آرام، مطیع، غوطهور در توجه و گرمای خانواده. امیل تصویری از خانه به مخاطب ارائه میکند که همچون بهشت است. بهشت کودکی که بیگمان همهی ما آن را تجربه کردهایم. پدری مراقب، مادری دلسوز و تصویری گرم و صمیمی از خانواده. اما طولی نمیکشد که پردههای بهشت دریده میشود و این پناهگاه امن به دو پاره تبدیل میگردد. فرانتس کرومر، پسرک قلدر داستان، امیل را از عرش به فرش میکشاند و تلاش میکند با باج گرفتن از امیل که خانوادهای مرفه دارد، او را تحت فشار قرار دهد. این بار امیل رازی در سینه دارد که او را از جمع شادمان و بیریای خانواده دور میدارد. دیگر آن حس یگانگی در دلش زنده نمیشود. سختترین موقعیت زمانی است که در حضور جمع خانواده باید وانمود کند که همهچیز بر منوال سابق است. این ترس، وحشت و جدا افتادگی، زمینهای میشود تا او با مهمترین آدم زندگیاش آشنا شود؛ماکس دمیان. پسر آقامنشی که فقط چند سالی از امیل بزرگتر است اما رفتار و سکناتش گونهای بزرگمنشی و بی زمانی به شخصیتش میبخشد. این دو خیلی سریع با هم دوست میشوند و اندیشههایی که دمیان با امیل درمیان میگذارد سبب میشود تا امیل آن بهشت موعود را بازسازی کند. آنچه به کرات در این اثر همچون سایر آثار هسه میتوان شاهد بود، تفکراتنیچه و آموزههای یونگ است. اعتراض هسه به نظام آموزشی دیکتهگر که مذهب را همچون چنگالی در ذهن دانشآموز فرو میکند و مسیر رسیدن به حقیقت را تنها یک راه میداند، برگرفته از تفکرات نیچه است. ارادت هسه به تفکرات این فیلسوف آلمانی در سایر آثارش نیز مشاهده میشود. از سویی نگاه او به آموزههای اساطیری یونگ و مفهوم آنیما به شکلی قوی در باغ عدنی که امیل به دنبال آن است رخ مینمایاند.
محصولات مشابه